شهید فخرالدین مهدی برزی

نوشته ها و عکسهای باقیمانده از شهید و دوستان

شهید فخرالدین مهدی برزی

نوشته ها و عکسهای باقیمانده از شهید و دوستان

مهربان و دوست داشتنی

 

اون لباس کرم قهوه ای بافتنی که زیر لباس خاکی تن داداشی هست و با همون هم شهید شد و با همون هم به خاک سپرده شد رو مامانی براش بافته بود.  

کل بلوز کرم رنگ بود به جز یقه و سرآستین ها که با کاموای قهوه ای رنگ بافته شده بود و وسط سینه هم یه نوار قهوه ای رنگ بود که با کاموای کرم حروف اول نام و نام خانوادگی اش F.M.B  وسطش بافته شده بود.  

سرواژه نام و نام خانوادگی دو تامون یکی بود ... گاهی اذیتش میکردم و می گفتم این لباس رو مامان برای من بافته و ... اون هم مهربون مثل همیشه می گفت خوب برای تو ... اما نمیدونست با همین لباس قراره یه راست بره بهشت.


توی این عکس یه کم لباسش بیشتر معلومه. اینجا فرزند یکی از همرزمانش به دنیا اومده بود و رفته بودن دیدنش.

نظرات 4 + ارسال نظر
عشقستان اسماعیل دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:04 ق.ظ

قسمت اعظم دلم را برد/آنکه آب از گلوی آتش خورد
در میان نگاه صد خورشید/عشق آمد برادر عزیزم را برد
روز آخر هنوز یادم هست/دستهای رما گرفت و سخت فشرد
گفت دگر مرا حلال کنید/بعد از آن روفت دل گرفت و فسرد
بعد تو بعد رفتن تو ای همیشه خون آلود/خنده روی لبها مرد

دیشب خیلی به یادش بود. مهم نیست چرا ....ولی خیلی به یادشم این روز ها
داداشم داداشای قدیم

ممنون عزیز
دلتنگی این روزها ...
بی خیال
این دلتنگی همیشگی است ...

گلستانی دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 ق.ظ

فکر میکنم زیباترین عکس فخرالدین این عکس باشه

راستش دیشب داشتم دنبال عکس میگشتم برای به روزرسانی وبلاگ
دو سه تا هم پیدا کردم و از مهدی مکان و زمانشون رو پرسیدم
اما به این عکس که رسیدم نتونستم ازش بگذرم
...
شاید سومین بار باشه که دارم این عکس رو میذارم تو وبلاگ داداشی
اما واقعا یکی از بهترین عکسای فخرالدین و یا شاید به قول شما بهترینشون باشه.

... دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ب.ظ

همیشه دوسش داشتم ودارم !!!ولی ازش دورم.....دور دور..........................................................

... دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ب.ظ

خدایا!
آنان که همه چیز دارند جز تو را
به سخره می گیرند آنان را که هیچ ندارند جز تو را....................
خدایا شرمسارم از آنچه نکرده ام و پشیمانم از آنچه کرده ام الهی اگر امید بخشایش تو نبود یک لحظه ام امید به زندگی نبود.الهی مرا عفو کن و محرومم نکن از دیدارت . خدایا من آن راه گم کرده ام که اگر دست مددت راهنمایم نشود در ظلمات جهل و چاه مزلت فرو افتم خدایا حاجتمندی هستم دردمند امیدم جز به تو نیست نه کرده ای دارم در خور و نه عملی که مرا برهاند از عذاب حال کار با کرم تو افتد برهانیم از عذاب لطف توست و عذابم کنی به قهر حق تو و مرا حقی نیست ..خدایا نیمی از عمررا در بطالت و گمراهی گذراندم یاریم کن که نیم دیگر را در رضای تو گذرانم تا لااقل خود را از عذاب برهانم ای بخشنده ی مهربان..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد