شهید فخرالدین مهدی برزی

نوشته ها و عکسهای باقیمانده از شهید و دوستان

شهید فخرالدین مهدی برزی

نوشته ها و عکسهای باقیمانده از شهید و دوستان

سفره هفت سین در جبهه

خاطره ای از سفره هفت سین نوروز 67

به روایت برادر خلیل نقیب زاده



قبل از عید ۱۳۶۷ گردان آمد تو شیخ صالح. عجب منطقه قشنگ و سرسبزی!

داشت سال تحویل می‌شد. شهید حسین خلیلی مسئول دسته ما دو تا پوکه توپ ۵۷ (مهمات ضدهوایی به شکل توپ دور برد) رو داد دست من و گفت: برو این‌ها را پر گل کن تا بذاریم سر سفره هفت سین. من هم گفتم: چشم! با حسن بشارت‌نیا زدیم به دشت. کلی گشتیم و صفا کردیم و گل چیدیم. چند لحظه نشستیم. به حسن گفتم: پسر! این گل‌ها اصلاْ بو نداره، من یه فکری کردم. گفت: چی؟

شیشه عطرم را از جیب درآوردم و ریختم روی گل‌ها! حسابی معطرشان گردم و بعد گفتم: به کسی چیزی نگو!

هیچی آوردیم گذاشتیم سر سفره. همه گفتند: به به! عجب بویی! این گل‌ها را از کجا چیدید؟ ما هم یه آدرس الکی می‌دادیم و کلی همه کیف کرده بودند.

توی سفره هفت سین چیزی نبود بغیر از چند تا بشقاب سیب و پرتقال. از وقتی سفره پهن شد، برادر باقری هی می‌گفت: برادر خلیلی شروع کنیم میوه خوردن؟ برادر خلیلی می‌گفت: باقری بشین بذار سال تحویل بشه! بعد تا سال تحویل شد باقری و بچه‌ها حمل کردند وسط سفره و هر چی میوه بود بغل کردند و شروع کردند به خوردن.

بعد همه نشسته بودند که من بلند شدم تا به همه عطر بزنم و همینجوری که عطر می‌زدم همه می‌گفتند چه بوی آشنایی ... یواش یواش خندم گرفت و قضیه لو رفت.

نظرات 1 + ارسال نظر
امامی شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 ق.ظ

فکر میکنم یکی از بچه شیطونهای باصفای گروهان سه اون هم تو دسته شهید خلیلی مظلوم همین اقا خلیل؟؟؟؟؟ خودمونه که با پست کردت دوتا خاطره خوب و قشنگ ما رو برد تو حال و هوای گردان خودمون .دستش درد نکنه امیداورم باز هم این خاطرات قشنگ ادامه پیدا کنه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد