شهید فخرالدین مهدی برزی

نوشته ها و عکسهای باقیمانده از شهید و دوستان

شهید فخرالدین مهدی برزی

نوشته ها و عکسهای باقیمانده از شهید و دوستان

بنه تاکتیکی* گردان حمزه (شیخ صله)


از راست به چپ:
ردیف بالا: شهید قیاسی، مهدی خراسانی، داود معقول، کاظم بیگی، رضا فخرالدینی، ؟، ؟
ردیف پایین: ؟، ؟، ؟، ؟، مهدی صاحبقرانی، ؟، ناصر رخ

*بنه تاکتیکی= جایی که چند وقت قبل از عملیات چادرهای گردان برپا میشود و تردد نیروها به عقبه جهت مرخصی و ... محدود یا قطع میگردد. در این مکان معمولا مانورهای آخر جهت آمادگی قبل از عملیات برای آن منطقه خاص عملیاتی اجرا و تکرار می شود. (تعریف اصطلاح از مهدی خراسانی)

نظرات 5 + ارسال نظر
عشقستان اسماعیل سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:53 ق.ظ

سلام
خوبید؟
التماس دعا

سلام علیکِ و رحمه الله و برکاته
ممنون
شما خوبید خواهر؟
محتاجیم به دعا

احمد سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:46 ب.ظ


با سلام وعرض ارادت
نفر اول شهید شعبانی نیست ایشان 2سال پیشتر به شهادت رسیدند
نفر اول عباس قیاسی برادر شهیدان مهدی و امیر قیاسی است

ممنون برادر
تصحیح شد

صاحبقرانی یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ب.ظ

با سلام لطفا نام فامیلی آقای خلوجینی را به فخرالدینی تغییر دهید.ممنون

سلام
ممنون
تصحیح شد

خلیل نقیب زاده چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 ب.ظ

۲ تا خاطره : ۱- قبل از عید ۱۳۶۷ گردان آمد تو شیخ صالح عجب منطقه قشنگی سر سبزمیداشت سال تحویل میشد شهید حسین خلیلی مسئول دسته ما تو تا پوکه توپ ۵۷ (مهمات ضذ هوایی به شکل توپ دور برد میماند)داد دست من گفت برو اینها را پر گل کن تا بزاریم سر سفره هفت سینمن گفتم چشم با حسن بشارت نیا زدیم به دشت کلی گشتیم و صفا کردیم و گل چیدیم چند لحظه نشستیم به حسن گفتم پسر این گلها اصلاْ بو نداره من یه فکری کردم گفت چی شیشه عطرم را از جیب درآوردم و ریختم روی گلها قشنگ معطرشان گردم گفتم به کسی چیزی نگو . هیچی آوردیم گذاشتیم سر سفره همه گفتند به به عجب بویی این گلها را از کجا چیدی ما هم یه آدرس الکی میدادیم کلی همه کیف کرده بودند . توی سفره هفت سین چیزی نبود بغیر از چند تا بشقاب سیب و پرتقال ا ز وقتی سفره پهن شد برادر باقری هی میگفت برادر خلیلی شروع کنیم میوه خوردن. برادر خلیلی میگفت باقری بشین بذار سال تحویل بشه بعد آقا تا سال تحویل شد باقری بچه ها حمل کردند وسط سفره هر چی میوه بود بغل کردند و شروع به خوردن بعد همه نشسته بودند که من بلند شدم تا به همه عطر بزنم و همینجوری که عطر میزدم همه میگفتند چه بوی آشنایی یواش یواش خندم گرفت و قضیه را لو دادم.
۲- خاطره بعدی مربوط به بازی های داخل جبهه : تو شیخ صالح بیکار بودیم که بفکر یه نفر رسید که الک دولک بازی کنیم اون موقع گردان حمزه فقط یه گروهان بود همینجوری بچه ها زیاد میشدند که یه دفعه سر و کل ارکان گردان پیدا شد گفتند ما یه تیم گفتیم باشه اما اگر ببازی باید کولی بدید گفتند نه بابا ما برنده ایم اما چشمتان روز بد نبینه در همان اول بازی را واگذار کردند و مجبور به باخت دادن کولی یه کمی کولی دادند ولی یهو زدند زیرش و پا گذاشتن به فرار جاتون خالی کلی خندیدیم

محمود رحیمی پور دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ب.ظ

اگر مقدور شود می خواهیم یادمانی در شهرستان ثلاث باباجانی ، روستای شیخ صالح به مناسبت عملیات بیت المقدس 4 برگزار نمایم . اگر تصاویر ، خاطرات و اسامی شهیدان این عملیات را دارید لطفن برایم بفرستید . تا بتوانیم مراسمی باشکوه تر و در خور این عزیزان برگزار نماییم . با تشکر منتظر همکاریتان هستم

سلام
می تونید با برادر گلستانی تماس بگیرید. ایشون از بچه های قدیمی جنگ و از یادگارهای طلایی اون دوران هستند و قطعا اگه کاری از دستشون برآد براتون ا نجام میدن.
آدرس ایمیلشون:
hossein.golestani42@gmail.com
موید باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد