شهید فخرالدین مهدی برزی

نوشته ها و عکسهای باقیمانده از شهید و دوستان

شهید فخرالدین مهدی برزی

نوشته ها و عکسهای باقیمانده از شهید و دوستان

وصیت نامه شهید محمود تاج الدین


«هنگامی که انسان از لذتهای مادی دوری نموده و به معبود خویش عشق بورزد

و تنها برای رضای او کار کند، خداوند متعال نیز بنده خویش را ناامید برنمی‌گرداند.»


متن کامل وصیت نامه در «ادامه مطلب»

بسم الله الرحمن الرحیم


«رَبَّنا لَا تُؤاخِذنا اِن نَسَینَا اَو اَخطَانَا رَبَّنا وَ لَا تَحمِل عَلُینا اصِراً کَمَا حَمَلتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبلِنَا

رَبَّنَا وَ لَا تَحمِلنَا مَا لَا طاقَه لَنا بِه وَاعفُ عَنّا وَ اغفِر لَنا وَ ارحَمنَا اَنتَ مَولینَا فَانصُرنَا عَلَی القَومِ الکافِرین» بقره - 286


با سلام به پیشگاه منجی عالم بشریت آقا امام زمان (عج) و نائب برحق ایشان امام خمینی و با درود به ارواح پاک و مطهر شهدا، از کربلای حسینی تا کربلای ایران و با سلام به امت شهیدپرورمان که در سایه الطاف و عنایات حضرت حق دست در دست یکدیگر پلی بر سرخی خون، به روشنایی ایمان و به گرمای ایثار در فراخنای 1400 ساله تاریخ اسلام بستند و به یکباره به شهدای بدر و احد و جمل و عاشورا پیوستند....

حمد و سپاس بی‌پایان خدایی را که نظام آفرینش را بی‌هیچ عیب و نقصی آفرید. در این نظام نشانه‌هایی از قدرت لایزال خود را به نمایش گذاشت و البته چه بسیار کسانی که با تفکر در این نظام مسیر اصلی که همان سیر الی الله می‌باشد را یافته  و با تحمل مشکلات و سختی‌های بسیار زیاد به هدف مقدس خویش نائل آمدند و سعادت ابدی را ازآن خود نمودند. اینان انسانهای پاک و نیک‌سرشتی می‌باشند که از تمامی لذتهای زودگذر دنیوی چشم پوشیده و مشتاقانه در پی یافتن سعادت جاودانی از جان و مال و همه چیز خود گذشته و تنها در راه رضای معبود خویش قدم برمی‌دارند. هنگامی که انسان از لذتهای مادی دوری نموده و به معبود خویش عشق بورزد و تنها برای رضای او کار کند، خداوند متعال نیز بنده خویش را ناامید برنمی‌گرداند. آری سفره فضل و کرم الهی آنقدر وسیع و گسترده است که هرکس بخواهد و اراده کند می‌تواند از آن استفاده نماید که روح و نفس خود را ساخته و با کمال و جود در جهت تحقق خواسته‌های معبود خویش قدم برمی‌دارند و در مقابل خداوند متعال نیز، آنان را بدون مزد قرار نمی‌دهد و به آرزویشان که همانا شهادت در راه اوست جامه عمل می‌پوشاند و چه زیباست که با شناخت کامل به این مقام دست می‌یابند.

«من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته»

خداوندا! اگرچه من خود را لایق مقام والای شهادت نمی‌دانم، با این حال لطف و کرمت را سپاس می‌گویم که نظر لطفی به سوی این بنده گنهکار داشته‌ای و توفیق جنگیدن برای احیای دین اسلام و شهید شدن در راهت را به ما عطا کردی. پروردگارا! تو خود می‌دانی که این حقیر با وجود سن کم، بار سنگینی از گناه و معصیت را به دوش می‌کشم، گناهانی که در آن دنیا وسیله شکنجه و عذاب مرا فراهم می‌کنند.

خدایا! هم‌اکنون که بر این حقیر توفیق اینکه نام مقدس شهید را بر خود بنهم عطا کردی، پس عاجزانه التماس دعا می‌کنم که گناهان مرا نیز بخشیده و روح ضعیف و رنجور مرا از زیر سنگینی بار گناهان نجات دهی و با روحی پاک و شسته شده از گناه مرا به آن دنیا رهسپار سازی. خدایا! همیشه در نمازهایم و در قنوتهایم دو چیز از تو خواسته‌ام: اول آنکه شهادت در راهت را نصیبم کنی و دوم آنکه توفیق ترک معصیت و توبه را به من عنایت فرمایی. اکنون که به واسطه رحمانیت خود شهادت در راهت را نصیبم کردی، امیدوارم که توبه بنده‌ات را نیز پذیرفته باشی.

بارالها! تو خود میدانی که با دانش و آگاهی کامل قدم در این راه نهاده‌ام  و میدانی که پانهادن در این راه همراه با تحمل مصائب و مشکلات فراوان می‌باشد. پس می‌خواهم که تحمل این سختی‌ها را وسیله‌ای برای بخشش گناهان واشتباهات من قراردهی.

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:

«اِنَّ الله اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وِ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّه»

«همانا خداوند از مؤمنین جانها و مالهایشان را به بهای بهشت می‌خرد.»

راستی که هیچ معامله‌گری همانند خداوند کریم این چنین بهای سنگینی را برای جهاد در راه حق قرار نمی‌دهد و همانا خداوند بهترین تجار می‌باشد. خداوند متعال در این آیه شریفه راه رسیدن به سعادت ابدی و حیات جاودانی را برای آنان که خواهان ترقی و حرکت در جهت رضایش می‌باشند، هموار نموده و به روشنی مسیر اصلی پیشرفت در راه انسانیت را مشخص کرده است.

آری زمانی که مومنان و بندگان مخلص درگاه ربوبیت از مال و جان و هستی خویش گذشته و تمامی خواسته‌های مادی را لگدمال می‌نمایند و رضای خدا را هدف خویش قرار می‌دهند، مسلما پروردگار رحمان زحمات آنان را بی‌نصیب قرار نمی‌دهد و در برابر تحمل این سختی‌ها، حیات جاودانی در سایه عنایات خویش را به آنان عطا می‌فرماید. پس ای عاشقان! ای شیفتگان جلوه معبود و ای کسانی که خواهان جلب رضایت خالق خویش هستید! بشتابید که اکنون زمان امتحان و آزمایش الهی فرارسیده است. بشتابید و هر چه زودتر خود را به کاروانی که به رهبری آقا اباعبدالله الحسین و به پیروی شهدای گلگون کفن تاریخ در حال حرکت می‌باشد رسانده و سختی‌ها را به جان خریده و خم به ابرو نیاورید و با قامتی استوار و اراده‌ای پولادین صفحات خونین تاریخ را ورق زنید.

بشتابید که اکنون زمان گلچین شدن خوبان امت رسول خداست. مگر نه این است که رسول الله فرمودند: در آخرالزمان خوبان من با شهادت گلچین می‌شوند؟ مگر نه این که شهادت آرزوی ماست؟ مگر نه این است که ما خود را پیرو حرکت خونبار حسین (ع) می‌دانیم؟ پس چرا سکوت اختیار کرده و در برابر مسائل بی‌تفاوت رفتار می‌کنیم؟ چرا نسبت به خون پاک شهدا و پیامهایشان بی‌اهمیت شده‌ایم؟ چرا در انجام وظایف سستی می‌کنیم؟ دیگر زمان سکوت و خاموشی به سرآمده. دیگر زمان آن رسیده است که سینه‌هایمان، قلبهایمان و تمامی وجودمان را در مقابل دسیسه‌های دشمنان اسلام سپر کرده و تمامی توان خود را در جهت حفظ اسلام به کار بندیم. دیگر زمان آن شده که پرچم لا اله الا الله را بر فراز بلندترین قلل عالم به اهتزاز درآوریم و با همت یکدیگر و به یاری خدا ریشه ظلم و فساد را خشکانده و نهال نوپای عدل و داد را با خون گرم خویش آبیاری نماییم و انشاءالله که در جهت انجام این وظیفه مهم الهی پیروز باشیم.

خداوندا! آنان که تو را شناختند، آنان که به تو عشق ورزیدند، آنان که مخلصانه در راهت قدم نهادند یک یک به سوی تو شنافتند. آنان که تمامی اعمالشان را در جهت رضایت تو قرار دادند، آنان که ذکرشان، عشقشان، روحشان و امیدشان تنها به تو بود، آنان که روح پرنورشان دیگر تحمل حتی یک لحظه در این دنیا ماندن را نداشتند، سوی تو روان گشتند وهمانند بلبلی خوشحال در پی یافتن یار و همنشین خود سوی چمنزار مهر و محبت پرواز نمودند.

معبود من! آنان همه رفتند، همه رفتند و ما که هنوز خود را نشناخته‌ایم، ما که هنوز نفسمان را شستشو نداده‌ایم، ما که هنوز نیتمان را خالص نکرده‌ایم و ما که هنوز تو را نشناخته‌ایم در این دنیای خاکی تنهای تنها شدیم و ماندگار گشتیم. خدای من! آیا روزی را مشاهده خواهم کرد که ما نیز خود را پاک نموده و در پی دیگر عاشقانت روان شویم؟ آیا روزی خواهد آمد که آثار رضایتت را در وجود خویش مشاهده نماییم؟ خدایا! آن روز کی خواهد آمد؟ طلوع آفتاب دل‌انگیز آن روز را مشاهده خواهم کرد؟ این انتظار زجرآور تا به کی ادامه دارد؟ مولای من به رحمانیتت قسم که دیگر تحمل تنهایی و فراغ یاران را ندارم. عاجزانه التماس می‌کنم و از تو می‌خواهم که به سوی این بنده گناهکارت نیز نظر داشته باشی. خدای من! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبابی تو را مشاهده کنم. خدایا! بنده‌ای ناچیز و پستم. به من دیده عبرت‌بین ده تا ناچیزی خود را بنگرم. خدایا خوش دارم که گمنام و تنها باشم تا در کشمکش‌های پوچ مدفون نگردم. مولا جان! دردمندم و روحم از شدت درد می‌سوزد، قلبم می‌خروشد، احساسم شعله می‌کشد و بندبند وجودم از شدت درد ضجه می‌زند. دیگر آرزویی ندارم جز این که می‌خواهم با معبودم خلوت نمایم. خدایا! روحم را در جوار رحمت خود سکنی ده و در هنگام نبرد با دشمنانت دنیای فریبکار فریبنده را از ذهنم بفراموشان تا بتوانم با تکیه بر قدرت لایزالت قلب کثیف دشمنانت را نشانه گیرم.

و اما سخنی با خانواده عزیزم

پدر و مادرم! ای که 17 سال تمام شب و روز، وقت و بی وقت، گاه و بیگاه از برای تربیت و شکوفایی فرزندتان سعی و کوشش نمودید، می‌دانم که غم از دست دادن فرزند بسیار مشکل می‌باشد اما آن هنگام که مسئله حفظ اسلام و احیاء سنت پیامبر (ص) در میان باشد دیگر هیچ چیزی نباید مانع از انجام وظیفه شود و باید با دل و جان در راه تحقق آرمانهای الهی حرکت نمود. عزیزان من آنروز که خداوند متعال به واسطه لطف و کرم خود این بنده گنهکار را به این جهان وارد نمود، در حقیقت امانتی در نزد شما قرار داد و بدانید که اکنون زمانی رسیده ست که باید این امانت را به صاحب اصلی‌اش یعنی خدا برگردانید.

آری خداوند متعال بندگان خویش را در هر مرحله‌ای مورد آزمایش قرار می‌دهد و بدانید که این نیز امتحانی است که برای شما در نظر گرفته شده است و انشالله که از این بوته آزمایش با سرافرازی کامل خارج شوید. عزیزان من مبادا از شهادت فرزند خود ناراحت شوید و صبر و تحمل خود را از دست بدهید. بدانید که همواره منافقان و از خدا بی‌خبران در کمین اعمال شما قرار دارند و از کوچکترین حرکات شما بزرگترین سوء استفاده‌ها را می‌کند.

در شهادت فرزند خود هرگز و هرگز و هرگز گریه و زاری و ناراحتی به خود راه ندهید و هر گاه غم و غصه بر شما غلبه نمود و خواستید گریه کنید، فداکاریها و رنجها و مشکلات آقا امام حسین (ع) در واقعه جانسوز کربلا را مدنظر آورده و به یاد مظلومیت این امام عزیز و ظلم و ستم‌هایی که بر خاندان امامت وارد آمده گریه کنید و بدانید وقتی که امام حسین در واقعه جانسوز کربلا و در راه تحقق بخشیدن به آرمانهای الهی از جان و مال و همه چیز خود گذشته و در انتها خود را نیز فدا نمود، دیگر حجت بر همه ما تمام است و جای هیچگونه تردید و درنگ نمی‌ماند که حفظ و نگهداری اسلام تنها و تنها با ریخته شدن خون پیروانش امکان‌پذیر می‌باشد.

پدرم و مادرم برخیزید و با قامتی استوار و به دور از هرگونه غم و اندوه و با روحیه‌ای خلل ناپذیر کفنم را بیاورید، کفنم را بیاورید که خون من از خون امام حسین و علی اصغرش رنگین‌تر نیست. کفنم را بیاورید که دیگر زمان مبارزه فرارسیده است.

عزیزان من! به تمامی ظالمان وبیدادگران تاریخ این ندا را برسانید که اگر خانه و کاشانه ما را به آتش بکشید و اگر با گلوله‌هایتان قلب ما را هدف گیرید و اگر کودکان ما را در آغوش مادرانشان به شهادت برسانید و اگر فرزندان ما را در مدارس قتل عام کنید و ازخونشان در مملکت اسلامی جوی خون راه بیندازید، به خدا قسم که آرزوی شنیدن حتی کلمه‌ای که بوی ضعف و زبونی و فروختن دینمان را بدهد را به گور خواهید برد. آری ملت ما ملتی است که در همان ابتدای راه با خدای خود عهد بسته است که تا آخرین نفر و تا آخرین قطره خون عزیزانش از پای ننشیند. ملت ما ملتی است که در جای جای این مرز و بوم درس شجاعت و مردانگی می‌آموزد. ملت ما ملتی است که سالهای سال سنگینی و فشار چکمه‌های کثیف و ننگین استکبار را در قطعه قطعه پیکرش حس نموده است و حالا زمان، زمان مبارزه است، زمان بیداری این ملت. دیگر موسم جنگ و پیکار فرارسیده و نسیم دل‌انگیز آزادی وزیدن گرفته و قیام مردم این مملکت جلوه‌ای تازه به خود گرفته است.

مادر عزیزم! در هیچ شرایطی از حرکت در مسیر اسلام و ولایت فقیه غافل نباش و حجابت را به نحو احسن حفظ نما و از شهادت فرزندت کوچکترین ناراحتی به خود راه نده و ادامه دهنده راه شهدا وعمل کننده به احکام و موازین اسلامی باش.

پدر عزیزم! شما نیز با تمام وجود چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی در راه ترویج دین اسلام کوشش نما. حرکت در مسیر ولایت فقیه  و پیروی از دستورات امام عزیزمان و عمل به وصایای شهدا نیز فراموش نشود.

«آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند»

خواهر عزیزم! با دقت در سخن زیبای اماممان وظیفه شما بعد از شهادتم به روشنی مشخص شده است. خواهرم حجابت را به نحو احسن حفظ نما و همانند زینب کبری (ع) بعد از شهادتم به ترویج و تبلیغ دین همت گمار و در انجام فرائض و احکام دینی مخصوصاً نماز کوچکترین سستی به خود راه مده.

برادر عزیزم! می‌دانم که کوچکتر از آن هستم که برای شما پیامی داشته باشم اما به حکم وظیفه چند کلامی نیز برای شما سخن دارم. برادر عزیزم! با اهمیت شمردن نماز، پیروی از بیانات رهبر کبیر انقلاب، ادامه دادن راه شهدا و عمل به وصایای آنان از جمله وصیتهای من به شما می‌باشد. امید است که با انجام آنها روح مرا شاد نمایید.

و اما سخنی با بازماندگان در راه

اولین سخنم این است که عزیزان من بیاییم و قدر امام بزرگوارمان را بدانیم. بیاییم و نصایح این بزرگمرد تاریخ را به مرحله اجرا درآوریم. مبادا خدای نکرده روزی برسد که حسین زمانمان را تنها بگذاریم و کوفیانی دیگر به وجود آوریم.

برادران و خواهران من! بدانید که من با آگاهی کامل قدم در این راه نهادم چرا که خون سرخ شهیدان از هابیل تا حسین (ع) و از حسین (ع) تا شهدای کربلای ایران صدایم می‌زنند که تو را چیست؟ چرا سکوت اختیار کرده و نشسته‌ای؟ آخر ما مسلمانیم و در عصری زندگی می‌کنیم که ظلم و ستم بیداد می‌کند. ما باید آنقدر خون بدهیم و آنقدر کشته بدهیم تا اسلام عزیز با ظهور مهدی موعود پیروز شود و در آخر هم از تمام کسانی که مرا می‌شناسند تقاضای حلالیت می‌نمایم. ما نیز شما را حلال کردیم.

دیگر عرضی ندارم. به امید پیروزی اسلام بر کفر.

ساعت 3 بعدازظهر

وصیت نامه شهید محمود تاج الدین

مهاجر الی الله و رسوله

6 ماه نماز قضا و یک ماه روزه قضا دارم.

 

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند             فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی                     دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

 

مریز اشک و مکن ناله در شهادت من               که مرگ سرخ بود لحظه ولادت من

 

پیکار علیه ظالمان پیشه ماست                        اندر ره دوست مردن اندیشه ماست

هرگز ندهیم تن به ذلت، هرگز                        در خون زلال کربلا ریشه ماست

 

گفتم به کوی عشقت پایم به گل فروشد               گفتا که کوچه عشق راهی بدر ندارد

گفتم که روی ماهت از من چرا نهان است          گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است

گفتم رخت ندیدم، گفتا ندیده باشی                     گفتم گلی نچیدم، گفتا نچیده باشی

گفتم خیال وصلت، گفتا به خواب بینی               گفتم ز غم خمیدم، گفتا خمیده باشی

گفتم نفس همین است                                                گفتا سخن همان است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
زائر شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:33 ب.ظ http://www.radar1.blogfa.com

سلام
می شناسید مرا ...
...............................
بد قولی کردم بابت عکس های داداش فخرالدین اما خوب آخه آقای ... حج هستند و من منتظر برگشت ... و رفتن سراغ ایشون ...
...............................
به یادتون هستم

..
همین

سلام عزیز دلم

این حرفا چیه گلم؟
خودت رو زیاد اذیت نکن. حاج آقا هم سرشون شلوغه. هر وقت فرصتش پیش اومد بپرس و برام بفرست :)

... خوشحالم که سر می زنی.
مراقب خودت باش

امامی شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:36 ب.ظ

محمو د بچه مثبت همه اش سرش تو کتابهای درسی و..... بود.متفکر وخوش خنده کمتر مرخصی میرفت از شهید برزی خیلی خوشش می اومد همه اش دوست داشت در مورد فخرالدین با اون صحبت کنیم بچه بسیار مهربون وزحمتکشی بود وبالا خره به دست شقی ترین افراد یعنی منافقین در عملیات مرصاد به شهادت رسید.روحش شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد