شهید فخرالدین مهدی برزی

نوشته ها و عکسهای باقیمانده از شهید و دوستان

شهید فخرالدین مهدی برزی

نوشته ها و عکسهای باقیمانده از شهید و دوستان
نظرات 2 + ارسال نظر
عشقستان اسماعیل چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 ق.ظ

سلام
کاش به ما لبخند بزنند اینجوری

امامی شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:31 ق.ظ

با عرض سلام وخسته نباشید.این عکس در اولین حضور فخرالدین در خط مقدم جبهه یعنی پدافندی مهران گرفته شده است .اون فاصله چند صد متری سنگر تا منبع اب رو طی میکرد تا با گالنهای بیست لیتری برای بچه های هم سنگرش اب بیاورد.فخرالدین در مهران هر روز صبح.ظهر وشب بیرون سنگر توی کانال می ایستاد واذان میگفت.درحقیقت مراحل سیر وسلوک واقعی فخرالدین از همین جا شروع شد مخصوصا که در بدو ورودشون به این خط مهدی پور فرمانده دسته . زندیه وادایی سه نفر از بچه های دستشون شهید شدند .اجازه بدین یه خاطره از برادر عزیز حاجی باقر براتون تعریف کنم. شهید مهدی پور و دوستانش توی یک سنگری بودند که روی اون با چوبهای تراورز.پلیت اهنی وخاک پوشیده شده بود وقتی خمپاره به اون سنگر اصابت میکنه تقریبا همه سنگر داغون میشه وسه نفر شهید میشن .جنازه شهدا رو که بیرون میارن دیگه چیز سالمی توی اون سنگر باقی نمیمونه اما با کمال تعجب دبده شد که یک فانوس با شیشه سالم در طاقچه سنگر حتی یک سنگ ویا ترکش کوچک هم به اون اصابت نکرده که بچه هارو یاد این شعر انداخت که....گر نگهدار من ان است که خود میدانم..شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد.درحقیقت خدا به بچه ها گفت :اینجوری نیست که هر ترکش وتیری که میاد باید به یه نفر بخوره وشهید بشه.شهادت راز و رمزی داره که باید اون رو پیداکنی و فخرالدین وبقیه شهدا این رمز گشایی را در همین پدافندی ها وعملیاتها پیدا کردند .روحشون شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد